تبلیغات کلیکی و کسب در آمد لطفا کلیک کنید برای حمایت از ما

جستجو در کل مطالب این وبلاگ

۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

چگونه انتقاد جنسی را بپذیریم؟

جمعه 26 بهمن 1386

چگونه انتقاد جنسی را بپذیریم؟

چگونه انتقاد جنسی را بپذیریم؟


وقتی همسرتان از شما انتقاد می‎کند، واکنش خود را کنترل کنید، برای آن که درجه‎ی اعتبار آن انتقاد را بسنجید، ابتدا ببینید که آیا منظور او را به خوبی درک کرده‎اید و آیا پیام آن را تشخیص می‎دهید؟ و به این منظور، همه‎ی ذکاوت و درک خود را به کار اندازید. از همسرتان بپرسید که منظورش از گفتن آن حرف‎ها یا انجام آن کارها چه بوده است. هیچ وقت فرض نکنید که منظور او را می‎دانید، در صورت لزوم، دریافت خود را از انتقاد مطرح شده تکرار کنید.
پیش از آن که شتاب‎زده در مورد مفهوم انتقاد نتیجه‎ گیری کنید، آن را تفسیر کنید، مقصود اصلی همسرتان از بیان انتقاد را با چنین جملاتی بپرسید: «در این مورد بیشتر برایم توضیح بده.» یا «می‎توانی موضوع را بیشتر باز کنی؟» یا «دلم می‎خواست می‎دانستم این انتقاد چه احساسی در تو ایجاد می‎کند.» اگر انتقاد حالت کلی دارد، مثل ـ «روابط زناشویی دارد کسل کننده می‎شود» ـ از او بخواهید که بگوید از چه چیز مشخصی شکایت دارد، و پیشنهادش برای تغییر چیست؟
به همسرتان پیشنهاد کنید که نیاز و خواسته‎هایش را به طور مشخص بیان کند، «تو بعد از عشق‎ورزی مهربان نیستی، در حالی که من، در این موقع به توجه بیشتری نیاز دارم، دلم می‎خواهد در این موقع مدتی بغلم کنی،» برای این که انتقادی را به شکل سازنده بپذیرید، باید انگیزه‎ی همسرتان را از گفتن آن انتقاد بدانید. هر قدر هم که رنجیده باشید و یا در آن لحظه حالت دفاع به خود گرفته باشید، فراموش نکنید که باید هر چه زودتر علت انتقاد را پیدا کنید. باز هم باید سوالاتی مطرح کنید:
«آیا این حرف را برای این گفتی که مرا ناراحت کنی؟ یا برای این که خودت ناراحت بودی؟»
ـ «آیا انتقاد تو واکنشی بود به حرفی که من زدم، یا کاری که کردم باعث شد، ناراحت شوی و احساس سرخوردگی کنی؟»
ـ «آیا این انتقاد را مدت‎هاست در سرت می‎پرورانی؟ اگر این طور است چرا حالا آن را بروز دادی. چه اتفاقی افتاد که سبب شد آن را بگویی؟»
ـ «فکر می‎کنی انجام چیزی که از آن انتقاد می‎کنی، واقعاً در کنترل من است، و موردی است که می‎توانم تغییرش دهم، چطور؟». سعی کنید، انتقاد کننده را به جست‎وجوی انگیزه‎های ناخودآگاه خویش ترغیب کنید.
ـ اعتماد، مهم‎ترین عامل در پذیرش یک انتقاد سازنده است. به عبارت دیگر اگر حرف همسرتان نسنجیده یا حتی غیر منصفانه هم باشد، باور داشته باشید که او صمیمانه برای حفظ رابطه‎اش با شما تلاش می‎کند.

ـ در بسیاری از موارد اعتماد نادیده گرفته می‎شود، زیرا طرفین از تأثیر عاطفی انتقاد جنسی آگاهی ندارند. در یکی از جلسات مشاوره، پزشک از زنی پرسید، اظهار نارضایتی شوهرش چه احساسی در او برانگیخت. زن گفت «عصبانی شدم و احساس حقارت کردم.»
پزشک یادآوری کرد: «اما عصبانیت و احساس حقارت که فقط دو بر چسب هستند و چه بسا اصلاً جنبه‎ی واقعی نداشته باشند. واکنش عاطفی شما چه بود؟»
زن جواب داد «گمان می‎کنم گریه را سردادم.

احساس می‎کردم که نفسم تنگ شده» پزشک به طرف شوهر برگشت و گفت «آیا عمداً آن حرف‎ها را زدی که همسرت را ناراحت کنی؟»
شوهر بی‎درنگ جواب داد «نه، به خدا! نه، نمی‎خواستم ناراحتش کنم، من واقعاً دوستش دارم.»
ـ بدون اعتماد و تفاهم متقابل، روند انتقاد می‎تواند به شرطی شدن انتقاد جنسی منفی منتهی شود. پزشک دیگری حکایت زن و شوهری را تعریف می‎کرد که زندگی جنسی لذت بخش آن‎ها به سردی گرایید؛ زیرا هر دوی آن‎ها نسبت به انتقادات طرف مقابل، (اعم از واقعی یا واهی) واکنش بدی نشان می‎دادند:
«هر بار که یکی از آن‎ها می‎رنجید، دفعه‎ی بعد با رد کردن پیشنهاد طرف مقابل از او انتقام می‎گرفت. پس از چندی، اختلافات آن‎ها به حوزه‎ی روابط جنسی نیز سرایت کرد و روابط جنسی آن‎ها که زمانی از حالت فعالی برخوردار بود محدود و متوقف شد. آن‎‎ها به جای آن که صادقانه به بیان رنجش‎های خود بپردازند، باخودداری از برقراری رابطه‎ی جنسی، ناراحتی خود را ابراز می‎کردند».


پوشش «راست‎گویی»
اگر چه در مورد بی‎پرده سخن گفتن درباره‎ی مسایل جنسی فراوان سخن گفته می‎شود و بسیاری از زن و شوهرها هم برای دستیابی به آن مصّر هستند، اما ذکر این نکته لازم است که هر چند رابطه‎ی جنسی خوب، به گفت‎وگویی صریح و بی‎پرده بستگی دارد، اما درپاره‎ای موارد صراحت بیش ازحد، زیان آور است.
«کارل تاوریس» روان‎شناس می‎نویسد «درست است که باید رک و راست باشیم ولی باید بدانیم چه وقت و چگونه؟ … بین راست نگفتن و دروغ‎گویی تفاوت آشکاری وجود دارد. خودداری از پراندن یک حرف راست زیان‎بار، دروغ‎گویی محسوب نمی‎شود و این تصمیم خودپسندانه که به هر قیمتی باید راست‎گو بود، گاهی می‎تواند خیلی گران تمام شود.»
انتقاد بیش از حد صادقانه، پوششی برای مقاصد پلید است که غالباً هم نتایج بدی به بار می‎آورد. مثلاً زنی از شوهرش می‎پرسید آیا از رابطه‎ی جنسی‎شان راضی هست یا نه؟ تحت شرایط عادی مرد می‎تواند جواب مثبت بدهد و یا به نحوی از پاسخ طفره برود، اما اگر این مرد مثلاً از موضوعی ناراحت باشد، که ربطی هم به مسایل جنسی نداشته باشد، به صرف این که باید راست‎گو بود، در جواب زن می‎گوید: «نه چندان، روابط ما به ندرت جذاب بوده و تو اصلاً عشق بازی بلد نیستی.»
زنی را در نظر بگیرید که معمولاً به رضایت جنسی نمی‎رسد. در این گونه موارد با احساس و علاقه‎ای که به شوهرش دارد ممکن است بگوید «خیلی عالی است، از این که همسری مثل تو دارم احساس خوشبختی می‎کنم.» برای ایجاد وحدت بیشتر در زندگی زناشویی این جواب بهتر از آن صداقت بی‎معنی است که «ای … چی بگم؟ زیاد نه» به عبارت دیگر، راست‎گویی و بی‎پرده صحبت کردن بدین معنی نیست که خود را موظف به گفتن حقایق آزاردهنده بدانیم، تنها هنگامی باید چنین کنیم که بدانیم نفع گفتنش بیشتر از نگفتن است.
مساله‎ی اساسی این است که بدانیم، یا دست کم حس کنیم، که چه وقت صراحت و رک گویی در انتقاد ممکن است به جای مفید بودن، احساس طرف مقابل را جریحه‎دار کند. تاوریس می‎گوید، صداقت سازنده باید به بهبود مناسبات با دیگران کمک کند. صداقت مخرب فقط می‎گوید، که طرف مقابل غفلت کرده. بنابراین مهم است که پیش از بیان یک انتقاد، آن مفهومی را که در پس صداقت نهفته است درست ببینیم. از خودتان بپرسید: چرا این حرف را می‎زنم؟ هدف از گفتن این کلمات چیست؟ چرا درباره‎ی مسایل جنسی دارم «صداقت» بیشتری به کار می‎برم، تا درباره‎ی چیزهای دیگر!؟
کلام آخر این که، زوج‎هایی که قادرند مهم‎ترین نیازها و احساسات جنسی خود را با یکدیگر در میان گذارند ـ که خواه و ناخواه مشمول انتقاد نیز می‎شود ـ به گفته‎ی خودشان آن‎هایی هستند که روابط خوبی با یکدیگر دارند. هلن کاپلان مشاور مسایل زناشویی می‎گوید، «سعی در برقرار کردن روابط جنسی دل‎پذیر، بدون ایجاد یک رابطه‎ی کلامی موفقیت‎آمیز، مانند سعی در یاد گرفتن تیراندازی با چشم بسته است.» با گفت و گو کردن، روابط جنسی به سطح بالاتری ارتقا می‎یابد، سطحی که «برژیت برافی» در کتاب خود به نام «فلش» توضیح داده است:
مارکوس تصور می‎کرد وقتی که زن بگیرد، رابطه‎ی جنسی‎شان در سکوتی عمیق که فقط صدای حرکات خودشان قادر به شکستن آن است انجام خواهد شد اما نانسی درباره‎ی وظیفه‎ای که بر عهده‎ی او بود با صدایی آرام و دلنشین برایش صحبت کرد، و احساسی را در او برانگیخت که وقتی در این کار توفیق یافت، تا مدت‎ها لحن صدای او را در گوش خود احساس می‎کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر