تبلیغات کلیکی و کسب در آمد لطفا کلیک کنید برای حمایت از ما

جستجو در کل مطالب این وبلاگ

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

عشق و تاثیر آن در زندگی مشترک


آگوست 9, 2009 روی 1:09 ب.ظ · طبقه بندی شده زیر دسته‌بندی نشده
حاصل وجود این عشق با توجه به نیازهای روانی، امیال و سلیقه های اشخاص متفاوت است. برای بعضی ها جذابیت جسمانی مهم است و برای عده ای تدین، خصوصیات اخلاقی، شخصیت اجتماعی، سلوک، مهارت های کلامی و خلق و خو اهمیت دارد و برای جمعی دیگر صمیمیت، مهربانی و قدرت، بها دارد. این نوع عشق معمولاً با نوعی آرمان گرایی و تنها توجه به جنبه های مثبت همراه است و به نظر می رسد شخص در این دوران توانایی تحلیل صحیح و منطقی خود را از دست می دهد یا در انجام آن به شدت ضعیف می شود.برای داشتن عشقی اصیل در زندگی مشترک باید وقت گذاشت و مطالعه کرد. عشق پدیده ای آموختنی است. اگر کسی طالب زیستن در عشق است باید برای آن وقت بگذارد و آموزش ببیند. کسی می تواند عشق را آموزش دهد که خود آن را فهمیده باشد ، هیچ کس نمی تواند آنچه را نمی فهمد به دیگری بیاموزد. و هیچ کس آنچه را نیاموخته، نمی داند. برای آموختن عشق باید در آن زندگی کرد و برای عشق ورزیدن باید انسان در وجودش عشق موج زند، کسی نمی تواند چیزی را که مالک آن نیست ببخشاید؛ برای بخشایش عشق، باید عاشق بود و برای تشخیص عشق، باید پذیرای آن شد.
ازدواج باید انتخابی دقیق و حساب شده و به دور از هرگونه احساس زودگذر باشد، آن هم در سنی که رشد روحی و جسمی و عقلی فرد به حد کمال رسیده باشد، نه در سنی که احساساتش در اوج غلیان باشد. در این شرایط، علاقه و عشق، مفهوم واقعی خود را ندارد هر چیزی که ظاهراً دوست داشتنی باشد به عشق کاذب مبدل می شود.
عشق های قبل از ازدواج که با علائمی از قبیل افسردگی ، گیجی، عدم تعادل جسمانی و توهم کاذب همراه باشند، چنانچه به ازدواج منجر شوند معمولاً ازدواج موفقی نخواهد بود. عاشقی که گریه و زاری می کند، گیج است و تمرکز حواس ندارد، دایم در تپش قلب است، بی اشتها، لاغر و پژمرده است، کارهای روزانه را به خوبی انجام نمی دهد، و بیشتر در افکار خود به سر می برد تا در واقعیت، و خصوصیاتی از این قبیل… چنین فردی نمی تواند تصمیم به جا و منطقی بگیرد. عشق هایی که قدرت تجزیه و تحلیل نکات مثبت و منفی را از فرد می گیرند و او را مثبت اندیش می کنند به گونه ای که فقط خوبی های معشوق را ببیند، عاقبت خوشی ندارند.
با کسی ازدواج کنید که هنگام ارتباط اولیه حال شما خوب است و حال او هم خوب است و اگر او را ندیدید هیچ اشکالی پیش نمی آید.
دکتر «اسنل نپتی» معتقد است در زندگی زناشویی ، عشقی قابل تقدیر است که آرام و طبیعی رشد کند، حیاتش: انس و الفت و توافق خوی و اخلاق؛ و ثمره اش: ملایمت و مداومت، شیرین و آرام باشد. براساس چنین عشقی، می توان زندگی پایداری را بنیان نهاد و خوش و سالم زیست، عشق انفجاری همانند تب تند است که زود عرق می کند، این را فراموش نکنید که هرگز نباید به خاطر عشق کاذب ازدواج کرد.
بعضی مردم فکر می کنند عشق به معنای نبودن تصادم و تعارض در زندگی است و استنباط می کنند وجود تعارض ها و کشمکش ها موجب برخوردهای مخرب و زیان آور است. در صورتی که حصول عشق واقعی فقط زمانی امکان دارد که دو نفر از کانون هستی خود با هم گفتگو کنند. یعنی هر یک بتواند خود را در کانون هستی دیگری درک و تجربه کند. واقعیت انسان فقط در این کانون هستی است. زندگی فقط در همین جاست و بنیاد عشق واقعی فقط در اینجاست. عشقی که بدین گونه درک شود دائمی است، رکود نیست؛ حرکت است، رشد است، با هم کار کردن است، حتی اگر بین دو طرف هماهنگی یا تعارض، غم و شادی وجود داشته باشد این امر در برابر این حقیقت اساسی که هر دو طرف در کانون هستی خود یکدیگر را درک می کنند و بدون گریختن از خود احساس وصل و وحدت می کنند در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.فقط یک چیز وجود عشق را اثبات می کند: عمق ارتباط، سرزندگی و نشاط هر دو طرف، این میوه ای است که عشق با آن شناخته می شود.
«بایرون» می گوید: «عشق یکمسئولیت در زندگی مرد است اما برای زنخود زندگی است». بدون شک عشق در زندگی زن نقش نخست را بازی می کند، گاهی این عشق چنان چیره است که تمام زندگی زن وقف آن می گردد. در تفاوت عشق زن و مرد باید گفت، زنان در تعداد عشق ورزیدن گوی سبقت را ربوده اند و مردان در یک یا چند عشق عمیقاً عشق می ورزند. در عشق، مردان سریع و عمیق عشق می ورزند و در پای عشق خودکشی می کنند. زنان بیشتر عشق می ورزند و عشق های زیاد، تند و سریع و گذرا دارند. مردان در حالت عشق و نفرت و دوست داشتن و دوست نداشتن بیشتر باقی می مانند. به نظر می رسد جریان خلق مردان کم سرعت است و جریان خلق زنان سریع حرکت می کند.
علت عمق حالت عاطفی مردان در عشق، به رفتارهای خود تخریبی آنها برمی گردد. مردانِ عاشق آمار خودکشی بیشتری دارند، در حالی که زنان عاشق تعداد اقداماتی که منجر به مرگ نشده است را بیشتر نشان می دهند. به نظر می رسد خانم ها خیلی عاشق اند ولی سطحی و آقایان کم عاشق هستند ولی عمقی. میزان درصد احساس عاشقانه در مردان بیشتر است ولی میزان علامت شناسی آن به صورت تأتریک در زنان بیشتر است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر