تبلیغات کلیکی و کسب در آمد لطفا کلیک کنید برای حمایت از ما

جستجو در کل مطالب این وبلاگ

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

شیوه های فرزندپروری


بسياري از افراد در جامعه ما تربيت فرزند را وظيفه مادر مي دانند. گويا اين تنها مادر است كه بايد خانه داري كند، وسايل راحتي افراد خانواده را فراهم كند و در برخي موارد حتي بيرون از منزل مشغول به كار باشد و پدر با يك يا دو شيفت كار كردن، منزل را محل استراحت خود تلقي كرده و مي انگارد ورود به منزل به معناي رزرو يك اتاق در هتل است. در اين گونه موارد كدبانوي خانه است كه با وجود كار و مشغله فراوان مجبور است فشار بي اماني را تحمل كند. اين گونه روابط ( كه اين روزها در بسياري از خانواده ها مرسوم شده است ) از دو جهت به تربيت صحيح و اصولي فرزندان لطمه وارد مي كند. اول اين كه كودك هيچ يك از والدين را به اندازه كافي نمي بيند و محبت لازمه را دريافت نمي كند و در نتيجه ي اين كمبود محبت، در بزرگسالي دچار عقده هاي رواني شده و نمي تواند محبت خود را به ديگران ابراز دارد. ثانياً مادر در اثر تحمل فشارهاي بي امان زندگي ممكن است شكيبايي خود را از دست داده و در برابر شيطنت هاي كودكان حركات نادرستي از خود بروز دهد ؛ حتي بازي بچه ها را با فريادهاي رعدگونه بر هم زده و با تمام اين رفتارها، تنها پرخاشگري را به كودكان خود بياموزد.

( علاوه بر اين كودك، رفتارهاي پدر را الگو قرار داده و در بزرگسالي براي زن و فرزند احترامي قائل نخواهد شد. در نظر او جنس مؤنث تنها براي ايجاد رفاه حال مذكران آفريده شده، همانطور كه مادرش بود ) از تمام اينها گذشته، شايد بتوان از كمي ساعات حضور پدر در منزل در دوران كودكي چشم پوشي كرد ؛ اما وقتي فرزند به سن نوجواني رسيد ديگر حضور مادر كافي نيست. در اين بُرهه، احتياج عاطفي به حضور پدر كاملاً مشهود است. البته واكنش دختران و پسران به عدم حضور پدر متفاوت است. دختران در سن بلوغ به جنس مخالف گرايش پيدا مي كنند. آنها چون نياز به محبت پدرانه را در خانه دريافت نكرده اند، سعي مي كنند چنين محبتي را بيرون از منزل به دست آورند. پسران نيز ممكن است الگوهاي نادرستي را براي خود ملاك رفتار مردانه قرار داده و رفتارهاي ناسازگارانه اي از خود بروز دهند. فردي كه از كودكي مورد بي مهري والدين و اطرافيان قرار گيرد الگويي براي ابراز محبت به ديگران را نمي آموزد و نمي تواند عواطف و احساسات خود را به ديگران منتقل كند. حال پسركي را در نظر بگيريد كه در محيط منزل به هر شكلي از عواطف و احساسات پدر محروم است ( پدر حضور فيزيكي و يا عاطفي كمتري در منزل دارد ). او براي جلب محبت ديگران خصوصاً پدر دست به هر كاري مي زند و چون مي بيند تنها هنگامي كه مرتكب كار خطايي مي شود مورد توجه قرار مي گيرد، پس شروع مي كند به واكنش هاي منفي، لجاجت، پرخاشگري، بد دهني و در نوجواني بزهكاري. اين ناسازگاري ها زماني به اوج خود مي رسد كه نوجوان اسير باندهاي بزهكارانه شده و با اندكي محبت از طرف آنها، جذب شخصيت دروغينشان شده، كم كم از پرخاشگري كلامي به قتل، دزدي، اعتياد و ديگر مفاسد اجتماعي كشيده مي شود. زيرا انحرافات اخلاقي مثل دايره اي، تسلسل وار هستند. دزدي به دنبال نياز، گاه نياز در اثر احتياج به پول براي تهيه مواد مخدر، اعتياد در اثر دوستي با دوستان ناباب و….

جامعه
محيط اجتماعي در حد قابل توجهي در چگونگي تكوين شخصيت و زندگي انسان تأثير دارد ؛ چنانچه كودك در محيط نامناسبي پرورش پيدا كند، جايي كه پرخاشگري، اولين و آخرين راه حل هر كاري است. كودك روش زندگي خود را از محيط مي آموزد و ياد مي گيرد چگونه رفتار كند. كودكي كه در محيطي نامناسب رشد كند ياد مي گيرد براي رسيدن به مقصود، پرخاشگرانه رفتار كند. پس در كودكي تير و كمان را به عنوان وسيله دفاعي با خود حمل مي كند و در نوجواني چاقو و يا ديگر آلات در دسترس ( اسلحه سرد ). زيرا محيط زندگي خود را، محيطي ناامن تلقي مي كند و طبيعي است به نوعي از خود دفاع كند و از آنجا كه دفاع منطقي را نياموخته از همان روش معمول بهره مي جويد كه ديگران ( اطرافياني كه رفتار آنها را براي خود الگو قرار داده ) استفاده مي كرده اند.

مسئله وراثت و محيط
بعضي از محققان معتقدند بزهكاري هاي نوجوانان و حتي بزرگسالان تنها در اثر زيستن در شرايط نامساعد نيست. بلكه تا حدي زمينه ارثي در بروز اين مشكلات وجود دارند. اين تفكر از فرهنگ هاي باستاني شروع شده وتا به امروز ادامه يافته است.
آنچه امروزه در يك ديد واقع بينانه به اثبات رسيده آن است كه توارث، عامل مهمي در تعيين چگونگي واكنش شخص در مقابل محيط است، اما عامل اصلي نيست.

چند توصيه
اصلاح وضعيت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خانواده ها گامي است مهم در جهت پيشگيري از بروز اعمال شنيع و جنايتكارانه در افراد جامعه. جامعه شناسان جنايي لوح ضمير كودك را همچون آئينه اي پاك و شفاف مي دانند كه هر گونه نقش نيك و بد را در خود مي پذيرد. از آنجا كه خانواده به عنوان ابتدايي ترين محيط رشد و تكامل و والدين اولين الگوهاي رفتاري كودك به حساب مي آيند و مي توانند تأثير شگرفي در نحوه زندگي و افكار و عقايد فرد به جا بگذارند، لذا رفتار صحيح خانواده و توجه به شناخت نيازها، علائق و خواسته هاي كودك، بسيار اساسي به نظر مي رسد. اين اصلاح موقعيت خانواده در درجه اول با آموزش، ميسّر مي شود. بسيار مفيد است كه براي مادران باردار قبل از تولد نوزاد كلاس هاي آموزشي جهت رفتار با كودك تشكيل شود. زماني كه دختران قبل از ازدواج، آموزش شيريني پزي و آشپزي را به عنوان نكته اي مثبت براي زندگي مي دانند، آيا تربيت فرزند كه بسيار اساسي تر و حساس تر از اين امور است كلاس آموزشي نمي طلبد ؟ معمولاً مراكز بهداشت و تنظيم خانواده در بيمارستان ها، خصوصيات ظاهري، قد، وزن و بيماري هاي كودكان را كنترل مي كنند ؛ چه خوب است اگر در كنار اين مراكز بهداشت جسمي، مكان هايي نيز جهت بهداشت رواني افراد خانواده تشكيل شود تا هرگاه مادران با مشكل تربيتي مواجه شدند از طريق اين مكان ها رهنمودهاي لازم را دريافت كنند.

پرورش نونهالان و آموزش چگونه واكنش نشان دادن نسبت به موقعيت هاي مختلف در جامعه، از اهميتي به مراتب بالاتر برخوردار است. آموزگاران به عنوان مربياني كه ساعات زيادي را در مدرسه صرف تربيت نوجوانان مي كنند بيش از هركس ديگر قادرند انحرافات اخلاقي را در نوجوانان تشخيص داده و در مراحل اوليه كنترل كنند. پس بياييد يك بار ديگر رسالت عظيم والدين و آموزگاران را به آنها يادآور شويم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر